Enter To our World
۱۲ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۴ ثبت شده است

به تمام خوانندگان اینجا :>

گاهی با خودم فکر می‌ کنم...
کیا این گوشه‌ ی خلوتِ دنج رو می‌ خونن؟
شاید یکی توی اتوبوس، گوشی‌ به‌ دست، وسط شلوغیِ شهر، شایدم کسی شب قبل خواب
شایدم یه دوست قدیمی که هنوز چیزی نمی‌ گه، فقط می‌ خونه...

نمی‌دونم کجایین
تو تهران شلوغ؟ یه شهر بارونی؟ یا یه اتاق که نور لپ‌ تاپ تنها چراغشه؟
شاید بعضیاتون یه قهوه‌ خورِ شب‌ زی باشین،
یا یه آدمِ ساکت که فقط می‌ خونه و می‌ ره، بی‌ رد پا، بی‌ سر و صدا.

اما مهم نیست. 
مهم اینه که هستین.
و این حضورِ بی‌ نام، این خوندنای بی‌ صدا،
باعث می‌ شه حس کنم این واژه‌ ها، یه جایی، یه قلبی رو لمس می‌ کنن.

من اینجا نمی‌ نویسم برای اینکه فقط بگم.
می‌ نویسم برای اینکه شاید یه جای دور، کسی بهش بگه "عه! منم همین حسو داشتم..."

وبلاگ برای من، یه دفتره، یه دوربینِ خاموش، یه فنجون چایی کنار پنجره.
یه جا برای نوشتن، گفتن، خالی کردن.
نه قانون داره، نه سانسور. فقط منم و کلماتی که یه‌ جورایی مال همه‌ مونن.

می‌دونین؟
دوست دارم بدونم اون‌ طرف این صفحه کیه...
نه با اسم، نه با عکس.
فقط بدونم کسی هست که با من هم‌ نفس شده، حتی توی سکوت.

اگه یه روزی خواستی یه سلام بدی، یه نظر، یه نشونه بذاری، خوشحال می‌ شم...
برای این‌ که اینجا، یه مکالمه باشه نه فقط یه مونولوگ.

ممنون که هستین، حتی بی‌ صدا.
این وبلاگ، بدون شما فقط یه دفتر خالیه.

۷

نورِ وجودِ "تو"

گاهی زندگی، بی‌ صداترین زمزمه‌ ها را در بلندترین فریادها پنهان می‌ کند.
می‌ گذری از کوچه‌ هایی که خاطره ندارند، ولی غمی عجیب در دیوارهایشان جا خوش کرده.
رو به آسمان می‌ کنی؛ انگار ابرها هم گاهی گریه‌ شان نمی‌ گیرد، فقط خیره نگاهت می‌ کنند و تو را به یاد می‌ آورند که حتی بی‌ باران هم می‌ شود سبک شد، اگر بخواهی.

دنیا همیشه منتظر نمی‌ ماند، اما عجیب است…
درست لحظه‌ ای که فکر می‌ کنی همه‌ چیز از دست رفته، دستی از درونت برمی‌ خیزد، شبیه نورِ کم‌ جان شمعی در طوفان…
همان لحظه که دیگران فقط خاکسترت را می‌ بینند، جرقه‌ ای درونت زبانه می‌ کشد.

نه به خاطر امید، نه به خاطر رؤیا…
بلکه فقط چون فهمیده‌ ای:
اگر قرار است خاموش شوی،
حداقل با نوری از خودت بروی.

۳

[صفحه‌ ای پیدا شده، بدون تاریخ، با دست‌ خطی نرم و مبهم:]

امشب باز اون فکر اومد سراغم…

درباره‌ی اون دختری که هیچ‌وقت اسمش کامل گفته نشد.
یه بار فقط شنیدم کسی گفت "یه روزی می‌ فهمی کیه… ولی نه وقتی که انتظارشو داری."

آروم حرف می‌ زد، ولی وقتی حرف می‌ زد، انگار فضا مکث می‌کرد.
با صدایی که نه بلند بود، نه خشن… یه‌ جوری که دلت می‌ خواست بیشتر بشنوی.
می‌ گن چشماش پر از سوال بود…
ولی هر وقت ازش می‌ پرسیدن: "تو دنبال چی‌ای؟"،
فقط یه جمله می‌گفت:
"من حتماً رویامو زندگی می‌کنم."

نمی‌دونم اون رویا چی بود. 
یه اتاق عمل تو ذهنش بود؟ یه قطب یخ‌زده زیر نور شفق؟ یا شاید فقط صدای خنده‌ی پدر و مادرش بعد از یه خبر خوب؟

اون نبود که دنبال دیده شدن باشه…
ولی رد پاش همیشه می‌مونه.
بین صفحه‌ های کتابای تست‌ کنکور، تو لبخند یه بیمار، یا شاید تو یاد یه کودک که دیگه گرسنه نیست…

یه‌بار دیدمش… شاید.
یا شاید فقط خواستم فکر کنم که دیدمش.
یه دختری که شبیه هیچ‌ کس نبود.
نه مثل فرشته‌ ها، نه شبیه قهرمان‌ ها…
اما یه‌ جور عجیبی واقعی‌ تر از همه‌ شون.

گفتن یه رمز داره…  
یه کلمه - دکتر
ولی نه از اونایی که فقط لقبن.
از اون دکترایی که زخم دنیا رو می‌ فهمن.
همون‌ جا فهمیدم…
باید یه روز این دخترو از نزدیک ببینم

۳

نباید

ناخونای طبیعی خودم خدایی خوب و محکم بود

تا اینکه قرتی بازی ژلیش ناخونم شروع شد

امروز دیگه قطعی تصمیم گرفتم ریموو کنم و دیگه انجام ندم و بزارم ناخونای خوشگل خودم دوباره جون بگیرن و رشد کنن

که خیلی زمان میبره

رسما ریموو کردن مساوی تراشیدن ناخونه!

انقدر الان نازک و شکنندس که رو اعصاب و روانمه

سرم تقویت کننده ناخونو گرفتم ولیی خیلی طول میکشههه 

باید زود زودم کوتاشون کنم تا نشکنه

نباید از اول این کارو میکردم

اخه الان خوبه؟ 

۱

این اهنگ>>>

گفتی باهم دیگه سر میکنیم همه مشکلاتمون حل میکنیم…

اصلا منم میرم سرکار مثل تو با هم دیگه میسازیم باهم دیگه جمع میکنیم!

ولی یهو وسطاش دیدم مهم شده بود براش عدداش

دیدم من جلوتر از اونم، اون عقب تر انگار شل شده قدماش…

برا اون من تموم شده بودم داشت کنده میشد جونم!

منو وسط یه راهی ول کردی که کل مسیر من برای تو اومده بودم…

گفتم بمونی میشه، گفتی میمونم. گفتم شاید دیر بشه، گفتی میدونم!

گفتم بابای پولدار ندارما! میتونی؟ گفتی آره میتونم…

دیدی نتونستی دیدی نشد…

دیدی توهم ترجیح دادی یهو کشو دیدی!

دیدی اولش گفتم از الان میبینم میبینم تهشو…

گفتی که نمونیم دیگه گفتم صبر کن گفتی الانم دیره!

گفتم جمع میکنم خودمو گفتی تا جمع کنی جوونیم میره…

دیدی همون شد میگفتم دیدی

دیدی از اول میگفتم میری

هرچقدرم بازیگر خوبی باشه یجا دیالوگت یادت میره

ولی میموندی میشد! میشد به تک تک موهات قسم


خودم دخترم اوکی

ولی خیلی از هم جنسام برام قابل درک نیستن!

تکست این اهنگو به نظرم خیلی از پسرا درک میکنن و این اصلا خوب نیست

میدونید تقصیر کسی نمیدونم و بنظرم مشکل جایی که توش زندگی میکنیم 

۰

fake love

معنی قسمتهای کره ای داخل پرانتز نوشته شده :)

널 위해서라면 (for you)난 슬퍼도 기쁜 척 할 수가 있었어 (I could pretend to be happy even when I was sad)널 위해서라면 (for you)난 아파도 강한 척 할 수가 있었어 (I could pretend to be strong even when I was sick)

I'm so sick of this fake love

Now I don't know me, who are you?

Why you sad?

Ooh, I don't know, I don't know, I don't know why

Ooh, I just know, I just know, I just know why'Cause it's all fake love, fake love, fake love

Hey 우리만의 숲 너는 없었어 (in our world you weren't there)


pov: یکی از اهنگ های مورد علاقه منه که با هربار گوش دادن بهش وارد دنیایی دیگه میشم، انقدر که زیباست - چه از نظر صدای پسرا چه متن این اهنگ و ... - این اهنگ رو میتونید چشم بسته وارد پلی لیستتون کنید و مطمئن باشید از گوش دادن بهش خسته نخواهید شد (من از سال 2018 دارم به این اهنگ گوش میدم و هیچ وقت قرار نیست از گوش دادن بهش دست بردارم)

۱

Look who's back

خببب من اومدممم

اول بگم خیلییی خستم چون بلافاصله بعد ازمون رفتم بیرون تفریح و تا همین الان بیرون بودم :>

خببب بعد چند روز استراحت و تفریح با دوستاممم باید ادامه این مسیرو برم و ایشالا تمومش کنممم

دیگه همینن

چه خبرااا خوبین؟؟

۴

12 اردیبهشت

فشاری که در حال حاضر دارم تحمل میکنم قابل وصف نیست

نمیدونم چطور هنوز لهم نکرده!

بر میگردم 

12 اردیبهشت 

جمعه

عصر

اون موقع یا از شدت خوشحالی نمیدونم چی بگم

یا با گریه در حال نوشتنم تا خودمو خالی کنم 

ولی نه! من میدونم قرار نیست گریه کنم...

قراره بیامو با حال خوب حرفامو بزنم :) 

12 ام میبینمتون :) 

۳
Older