خودِ واقعیِ تو
روزی، جایی، دقیقهای، خودت را باز خواهی یافت؛
و آن وقت یا لبخند خواهی زد؛
یا اشک خواهی ریخت!
روزی، جایی، دقیقهای، خودت را باز خواهی یافت؛
و آن وقت یا لبخند خواهی زد؛
یا اشک خواهی ریخت!
در عمق ادم خوش قلبی بود
من هم ادم خوش قلبی بودم
اما زندگی مسئله اش قلب نبود
بغض های جمع شده
همیشه تو بدترین موقعیت میترکن :)
بله دیگه...
زندگی هر روز به شدت مشغول اثبات اینه که تازه کجاشو دیدی...
این که چیزی نیست!
نه برون گرا نه درونگرا
باید به من گفت سنجشگرا
میسنجم با کی درونگرا باشم با کی برونگرا!
د ویکند هم اخرین البودم خودشو داد و با دنیای موسیقی خدافظی کرد :)))
اما قبول نیست...
من هنوز کنسرتش نرفته بودم :)
از تمامم سازندگان محترم فیلم و سریالااا که انتشار این جذابا رو تابستون بندازنننن
نه این موقعا که ادم وقت نداره سرشو بخارونه و مجبور باشه اینارو هی تو واچ لیست سیو کنههه
و ذوقش کور شهه
میفهمین دیگه چی میگمم :)؟
a part of me is gone
اصلا تو نوشتم خوب نیستم میدونم
خستم؟ شاید
تو مرحله ای از زندگیم قرار دارم که فشار خیلی زیادی رومه...
زمان
از صحبت راجع به چیزای غیر ممکن خوشم نمیاد ولی
کاش یکی میتونست این زمان لعنتی رو نگه داره تا وقتی که به همه کارام برسم و جای هیچ نگرانی نزارم
خستم؟ آره
ولی از چی؟ نمیدونم
این خستگی به جسمم ربطی نداره
ذهنی، روحی، یا هرچی که به قسمت فیزیکی وجودم ربطی نداره
اره از اونجا خستم
یه روز یه «من» بود! با خوش بینی بی انتها
اون من کم کم بزرگ شد فهمید زندگی واقعی چیه
من از رویاش بیدار شده بود
من ترسیده بود
الانم سر در گمه - کاش میتونستم کمکش کنم... سعیمو میکنم ولی نمیتونم آگاهش کنم؟ هه به گمونم
ولی دوست داره ادامه بده و ببینه تهش می رسه به معنای واقعی زندگیش