ارزوی موفیت :)
پارسالم پست برای کنکوریا گذاشته بودم :>
بچه هایی که فردا و پس فردا کنکور دارین براتون از صمیم قلبم موفقیت میخوام 3>>>
و ارزو میکنم به اون چیزی که رویاشو دارین برسین و از این مسیر با لبخند خارج شین :)))
پارسالم پست برای کنکوریا گذاشته بودم :>
بچه هایی که فردا و پس فردا کنکور دارین براتون از صمیم قلبم موفقیت میخوام 3>>>
و ارزو میکنم به اون چیزی که رویاشو دارین برسین و از این مسیر با لبخند خارج شین :)))
سلاممم چطورین؟
هفته اینده جمعه دومین کنکورم میدم و ایشالا تموم میشه
این وسط گوش چپم التهاب شدید پیدا کرده جوری که از شدت درد دیشب ساعت 3 صبح رفتم بیمارستان امیر اعلم و گفتن اوکی میشه و چیز خاصی نیست
ولی خب با استرس و فشاری که تو این یه هفته قراره روم باشه این واقعا اذیت کنندس
باید تحمل کرد دیگه مگه چاره ای هم هست؟
یه مدتی هست پست نذاشتم و تا هفته اینده هم احتمالش هست که پستی نذارم و شروع دوباره این وبلاگ میشه از هفته بعد D:
گربمو دادم خواهرم تا تو اتاق خودش ازش نگه داری کنه و این یه هفته من زیاد درگیر کاراش نشم
وقت واکسناشه و باید براش شناسنامه بگیرم...
بعد کنکور همه خیلی برنامه دارن ولی بعنوان کسی که یه بار از این دوران عبور کرده اکثرش لفظه و انجام نمیشه
ولی من اینکارارو قطعا میکنم =>
سریالام مونده و نمیگم همش ولی اونایی که مارک کردمو باید ببینم
دوباره باشگاهم رو باید شروع کنم
سفرم حتما باید برم
درمورد یادگیری چیزای جدید خب...
زبان ژاپنی رو باید کامل کنم در کنار زبان انگلیسی
و دلم میخواد خوانندگی رو امتحان کنم و براش مربی بگیرم
فعلا همینقدر بسه چون بیشتر از این تو این دوماه نشدنیه
اره دیگه همیننن شماها چیکارا میکنین همه چی خوبهه :>؟
شلوغ تر از اون که کسی ببینه یه نفر داره تو سکوت، تکه تکه از معنا خالی می شه
هر کسی چیزی برای گفتن داشت
جز من
من فقط توی ذهنم راه می رفتم، دنبال در بسته ای که شاید پشتش یه دلیل برای بودنم باشه…
یا حتی یه خروجی برای رفتن
it's funny, isn't it?
خب دختره :>
اسمشو اخر "میلی" گذاشتم...
عاشق گاز گرفتن کتابای منه D: و همچنین کاغذ
امروز رفتم و وسایلی که بایدو براش خریدم
لیترباکس و خاک مخصوص دستشوییش با بیلچه - شونه و ناخونگیرش - شیر خشک مخصوص بچه گربه و تشویقی
وقتی بخواد بخوابه میره زیر تختم و اون عقبش دراز میکشه، فهمیدم جاهای تاریکو دوست داره
با یه کاموا که از تختم اویزون کردم یه عالمه سرگرم میشه بعضی وقتام دنبال دم خودش میفته
یه توپ زرد کوچیکم داره که عاشقشه
عاشق کیسه پلاستیکیه و باهاش بازی میکنه از صدای خش خش خوشش میاد
اصلا دوست نداره وقتی در اتاق بستس و نمیتونه بره تو هال و بلند میو میو میکنه تا یکی درو براش باز کنه
بیشتر خواهرم باهاش وقت میگذرونه تا من
چون درسام نمیذاره زیاد تایم خالی داشته باشم...
ولی خب تا الان من براش شیرشو اماده کردم و لیتر باکسشو تمیز کردم
یه چیزی رو راجع به گربه ها خیلی دوست دارم اینکه فقط باید خاک باشه تا دستشویی کنن و این خیلی خوبه :>
اینا چیزایی بود که همین اوایل که پیشم بود ازش فهمیدم ^^
هییی چند وقت یه بار خوشحال میشم بیاین صحبت کنیمم 3>
خوبین؟
خب دیگه داریم برمیگردیم خونمون تهران
راستش قرار نبود انقدر اینجا بمونیم...
اتفاقای جدیدی افتاده
یه بچه گربه سیاه خوشگللل گرفتم :>>>
عکسشو اگه بشه بعدا اپلود میکنمم
اسمش موقتا "نایتی" تا ببینم چی میشهه
دیشب رفتم ریگسرا ولی خب چشمام حساس شده و خیلی اذیته
دیگه کنکورم که معلوم نیست کی برگزار میشه